” مریم ” دختر منصف و صبوری بود؛ البته نه در مورد خودش. معیارهای او برای دیگران نسبت به خودش فرق داشت. او نمونه بارزی از تیپ شخصیتی برتری طلب بود. در واقع، او با خودش خیلی بد رفتاری می کرد و به خودش خیلی سخت می گرفت. وقتی به هدفش نمی رسید، انگار دنیا روی سرش خراب می شد. مریم هیچ وقت ضعف ها و اشتباهات دیگران را نمی بیند، به همین خاطر خیلی خودش را ملامت و سرزنش می کند. باور و نگرش او این است که ” من می توانم……را بهتر انجام بدهم “. ریشه ی این باور و شکل گیری تیپ شخصیتی برتری طلب در مریم به سخت گیری های پدر و مادرش هم برمی گردد.
افرادی مانند مریم، معمولاً در مورد دیگران، سهل گیر هستند و در مورد خودشان سخت گیر. آنها همیشه می گویند: ” من هرگز با دیگران آن گونه که با خودم رفتار می کنم، رفتار نمی کنم “. مهم ترین مشکل آنها، تنفر بیجا از خودشان است. در حقیقت این افراد طاقت ظلم کردن به دیگران را ندارند اما خیلی عجیب با خودشان بد رفتاری می کنند. افراد با تیپ شخصیتی برتری طلب، هیچ گونه ضعف و نقض درباره خودشان را نمی پذیرند. تلاش افراطی آنها برای کسب موفقیت تحت تاثیر خود کم بینی و ضعفی است که در خویش ادراک می کنند.
علل شکل گیری تیپ شخصیتی برتری طلب:
شکل گیری این نوع تیپ شخصیتی بیشتر به دوران کودکی و به شیوه تربیتی والدین برمی گردد:
• شیوه تربیتی مستبدانه:
این روش تربیتی والدین خیلی کنترل گر است و با امر و نهی افراطی کودک خود سبب احساس ضعف در کودک می شوند. در این حالت کودک برای جبران احساس حقارت در خود، متوسل به جبران افراطی و رفتارهای برتری طلبانه در خود می شود.
• توجه بیش از حد به کودک (شیوه نازپرورده):
زمانی که کودک در مرکز توجه بیش از اندازه والدین و اطرافیان خود قرار می گیرد و تعریف و تمجید مبالغه آمیز از کودک می کنند، منجر به شکل گیری تیپ شخصیتی برتری طلب در کودک می شوند.
ویژگی های تیپ شخصیتی برتری طلب:
نگرش این افراد این است که ” به صلاح است که به خودت سخت بگیری تا به هدف برسی “. ما روان درمانگران از مراجعانی که این تیپ شخصیتی را دارند، می خواهیم ببینند خودشان را چطور تحقیر می کنند و مشاهدات خود را در دفترچه ای ثبت کنند. برخی از تیپ شخصیتی برتری طلب ها بیش از حد خود را تحقیر می کنند، چنان به توصیف منفی خود عادت کرده اند که متوجه این کارشان نیستند و چیز نامعمولی در توصیف شان نمی بینند که بخواهند آن را یادداشت کنند.
در واقع این افراد با کمک مشاوران و روان درمانگران پی می برند که بیش از آنچه که فکر می کردن، خودشان را سرزنش و تحقیر می کنند. آنها در جواب می گویند: ” اینها اظهارنظر منفی نیستند، واقعیت محض اند “. آنها خودشان را ” احمق ” می دانند چون نمی توانند به معیار سطح بالای خود برسند. یا به عنوان مثال، خودشان را ” خیکی ” و ” بی ریخت ” می دانند چون مثل مانکن ها نیستند.
تغییر نگرش خود به برتری طلبی:
تحقیر خود و انتقاد از خود معمولاً هیجانات منفی و نتایج نامطلوبی دارند. اگر دائم به خودتان سخت می گیرید، بپذیرید که هر انسانی جایزالخطاست و سعی کنید خودتان را تحمل کنید و بپذیرید. منظور این نست که راحت طلبی و به دنبال اهداف نبودن، خوب است بلکه منظور این است که افراط و تفریط نکنید. اگر خیلی به خودتان سخت بگیرید و خودتان را خوار و بی ارزش کنید، بی جهت غمگین می شوید.
سعی کنید این نجواها را با خود داشته باشید : ” من محدودیت هایی دارم که باید آنها را بپذیرم و خودم را بابت آنها سرزنش نکنم “، ” این که از خودم متوقع باشم، خوب است ولی نه آن قدر که غمگین شوم و خودپنداره ام خراب شود “، ” انتقاد از خود و تحقیر خود، عزت نفس را کم می کند و خود پذیری و تحمل خودف عزت نفس را زیاد می کند ” ، ” تایید خود، برابر است با پیشرفت بیشتر “، ” سخت گرفتن به خود وقتی خوب است که در من تغییر سازنده ای ایجاد کند و باعث شود خودم را بیشتر بپذیرم “.
نگارنده : زینب پندار، دانشجوی دکترای مشاوره تخصصی