فیلم ذهن زیبا یک فیلم زندگی نامه ای است که به بررسی زندگی جان فوربز نش ریاضیدان برجسته قرن حاضر می پردازد. تحلیل روانشناختی فیلم ذهن زیبا از این جهت حائز اهمیت است که این ریاضی دان بخش اعظمی از عمر خود را درگیر و در حال مبارزه با اختلال اسکیزوفرنی پارانوئید بود. و در آخر موفق شد بر آن غلبه کند، هرچند بسیاری از موقعیت های برجسته خود را از دست داد و عذاب های زیادی را متحمل شد. در این مقاله قرار است به بررسی روانشناختی این فیلم بپردازیم.
شناسنامه فیلم:
فیلم ذهن زیبا به کارگردانی و تهیه کنندگی ران هاوارد است که بر اساس رمان یک ذهن زیبا اثر سیلویا ناسر ساخته شده است. این کتاب نیز به زندگی نامه جان نش پرداخته است. کتاب یک ذهن زیبا در سال 1999 به چاپ رسید و این فیلم نیز که بر گرفته از همین کتاب بود در سال 2001 اکران شد. بازیگران اصلی این فیلم عبارتند از راسل کرو در نقش جان نش و جنیفر کانلی در نقش همسر او؛ آلیشا. این فیلم در سال 2001 برنده 4 جایزه اسکار و بسیاری از جوایز مهم دیگر شد. جالب اینجاست که در زمان ساخت این فیلم خود جان نش نیز زنده بود و توانستند در ساخت بخش های مختلف فیلم از او کمک بگیرند.
خلاصه فیلم:
این فیلم 135 دقیقه ای به زندگی ریاضی دان معروف می پردازد که نظریات او ساختار اقتصاد آمریکا را متحول ساخت تا جایی که در سال 2001 نوبل اقتصاد را دریافت کرد و بسیاری از دانشکده های معتبر اقتصاد در سراسر دنیا دکترای افتخاری این رشته را به او تقدیم کردند. این فیلم زندگی جان نش را از زمانی که وارد دانشگاه پرینستون می شود تا زمانی که نوبل را دریافت می کند؛ روایت کرده است. در این فیلم سعی شده بیشتر به آن بخش از زندگی جان پرداخته شود که درگیر بیماری اسکیزوفرنی است و به بسیاری از نشانه های آن پرداخته شده است. البته کارگردان تلاش کرده تا به چاچوب سینمایی فیلم پایبند باشد و آن را تبدیل به یک مستند نکند بلکه کاملاً آن را در غالب داستان درآورده است تا جایی که بخش هایی از زندگی واقعی جان نش در فیلم وجود ندارد و در بخش هایی نیز غلو شده است. مثلاً در فیلم می بینیم که جان فقط یک فرزند دارد در حالی که او یک فرزند دیگر هم که در واقع فرزند اولش می باشد از رابطه قبلی خود دارد که او نیز ریاضی دان است و در بزرگسالی به اسکیزوفرنی مبتلا می شود که این ماجرا به تأثیر عوامل ژنتیکی دخیل در این اختلال قوت می بخشد. یا مثلاً در فیلم درباره رابطه عاشقانه او و همسرش اغراق شده است زیرا در واقعیت همسر جان در سال 1997 از او جدا می شود و برای بهبود بیماری جان، او به مدت 7 سال مستأجر همسر خود می شود تا در سال 2001 دوباره با هم ازدواج می کنند و در سال 2015 هردو در یک حادثه رانندگی جان خود را از دست می دهند.
بیماری که جان نش به آن مبتلا بود
در تحلیل فیلم ذهن زیبا می توان مراحل ابتلاء تا درمان اختلال اسکیزوفرنی پارانوئید را در یک فرد مشاهده کرد و اینکه چگونه این بیماری ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی او را تحت تأثیر قرار می دهد. در ابتدای فیلم اصلا مشخص نیست که شخصیت هایی که جان با آنها گفت و گو می کند خیالی هستند در واقع در بدو ورود او به دانشگاه پرینستون اولین شخصیت خیالی که به سراغ او می رود در غالب هم اتاقی است. شخصی که جان به سرعت با او صمیمی می شود و مدتها با او گفت و گو می کند بر عکس رابطه ای که جان با دیگران دارد. و در بعضی از قسمت های فیلم نشان داده می شود که الهام بخش جان در تدوین نظریه تعادل اوست. در ادامه دو شخصیت دیگر به توهمات جان اضافه می شود یک دختر بچه که خواهر چارلز هم اتاقی خیالی جان است و یک مأمور مخفی پنتاگون به اسم پارچر که در واقع به توهمات پارنوئیدی جان دامن می زند.
از ابتدای فیلم کاملاً مشخص است که شخصیت او با دیگران متفاوت است و نشانه هایی دارد که توجیه کننده اسکیزوفرنی هستند. جان نش فردی گوشه گیر و منزوی است که تمایلی به ارتباط برقرار کردن با دیگران ندارد به دو دلیل: اول اینکه او همواره در دنیای ذهنی خودش به سر می برد و مشغول محاسبات ذهنی خودش است در واقع او به تمام پدیده های اطراف خودش از زاویه ریاضی نگاه می کند مثل صحنه ای که در حیات دانشگاه مشغول بررسی حرکت پرنده ها هنگام خوردن دانه است و بدون اینکه متوجه اطراف خودش باشد مشغول محاسبه و بررسی است و همین رفتار او باعث تعجب هم کلاسی هایش می شود. دلیل بعدی اینکه، او خودش را بالاتر و برتر و باهوش تر از دیگران می دانست تا جایی که در کلاس های درس نیز حاضر نمی شد زیرا خود را بی نیاز می دانست و فکر می کرد مانع بروز خلاقیت او می شود. می توان گفت تا حدی نشانه هایی از خودشیفتگی در او دیده می شد. او بلند پروازی های زیادی در ذهن خودش دارد. البته امروزه علاوه بر بررسی نشانه ها،آزمون های بالینی نیز وجود دارد که می تواند این اختلال را در افراد مورد بررسی قرار دهد. در کلینیک روانشناسی و مشاوره فراز می توانید با استفاه از این ابزار ها که البته نیاز به تفسیر مشاور و روانشناس دارد نشانه های این اختلال و هر اختلال دیگری مانند افسردگی، اضطراب و … را در خود مورد بررسی قرار دهید.
از یک جا به بعد در فیلم مخاطب متوجه می شود که برخی از شخصیت های فیلم خیالی هستند و در واقعیت وجود ندارند و آن لحظه جایی است که جان نش بسیار از واقعیت فاصله گرفته است. وقتی که چارپر مأمور مخفی پنتاگون وارد دنیای جان می شود و باعث می شود که توهمات جان شدت بگیرد و همواره فکر کند که گروهی در حال دسیسه چینی برای از بین بردن او هستند و این توهمات زندگی عادی او را دچار اختلال می کنند. تا جایی که در یک کنفرانس دچار توهمات شدید می شود و آنجاست که درمانگران وارد عمل می شوند و او در بیمارستان بستری می شود و همسرش بعداز بررسی کردن اتاق کار جان متوجه شدت توهمات او می شود به شکلی که تمام دفتر کارش متأثر از فعالیت های رمزگشایی بود که توسط شخصیت های خیالی به جان سپرده شده بود.
ولی او فکر می کرد آنها واقعی هستند در واقع تلخی ماجرا همین جاست که بیمار تمام تهدیدها، توهمات دیداری شنیداری را واقعیت می پندارد و به شدت دچار ترس و اضطراب می شود. احساساتی که جان به شدت آنها را تجربه می کرد.شدت اختلالات در جان به جایی می رسد که در بیمارستان شروع به بریدن دست خودش می کند تا موجوداتی که فکر می کند زیر پوستش هستند را بیرون بیاورد. و کار به جایی می رسد که پزشکان متوسل به شوک الکتریکی به مدت ده هفته و پنج بار در هر هفته می شوند.
عاقبت ماجرای بیماری جان نش در فیلم
در نهایت بعد از درمان های متعدد دارویی جان تصمیم می گیرد که داروها را ترک کند. حالا او متوجه شده که آن شخصیت ها فقط در توهمات او هستند و واقعیت ندارند. از آنجایی که دارو ها او را از کسی که قبلاً بود دور کرده بودند و از فضای دانشگاهی فاصله گرفته بود داروها را کنار میگذارد و تصمیم می گیرد که با توهمات خودش مبارزه کند؛ بدون خوردن دارو. بعد از این او با تمام سختی ها وارد دانشگاه می شود و تصمیم می گیرد که توهماتش را نادیده بگیرد و دیالوگی که می گوید این است که : توهمات توسط خود ما تغذیه می شوند و می توان با تغذیه نکردن آن ها و بی توجهی آنها را از بین برد. او توانست به تدریج به تدریس بازگردد و نظریات او به شدت مورد توجه دانشجویان و دانشمندان دیگر قرار گرفت.
بیماری اسکیزوفرنی پارانوئید:
علامت بارز این بیماری توهمات دیداری و شنیداری است که محتوای بخش اعظم آنها برای فرد تهدید آمیز است و همین تهدید آمیز بودن آنها باعث می شود که فرد دچار ترس و اضطراب شود که عده ای قصد از بین بردن او را دارند و او نمی داند که همه آنها توهمات او هستند بلکه آنها را واقعی می داند. این نوع از اختلال اسکیزوفرنی بیشتر از انواع دیگر آن به درمان پاسخ می دهد زیرا هنوز عملکرد های شناختی فرد مانند حافظه مختل نشده اند. در مرکز مشاوره فراز خدمات مشاوره ای زیادی ارائه می شود که کمک می کند تا این بیماری به موقع تشخیص داده شود و فرد بتواند وارد فرایند درمان شود.
نگارنده: آمنه کشاورز، کارشناس ارشد مشاوره