آیا تابحال برایتان پیش آمده که در موقعیتی، کنترل هیجانی خود را از دست داده و کاری کنید که بعداً از انجام آن پشیمان شوید؟ آیا شده که برخی از موضوع های ناچیز شما را به شدت به هم بریزند؟ آیا در موقعیتی قرار گرفته اید که احساس کنید هیچ چیز در کنترل شما نیست و انگار فردی از درونتان شما را پیش می برد؟ بسیاری از مشکلات بین فردی مثل دلخوری ها، درگیری ها در پی عدم مدیریت هیجانات ما رخ می دهند. هرچند ممکن است پس از فرو نشینی هیجانات مان، از رفتار خود پشیمان شویم؛ ضرب المثلی هست که می گوید ” یک چینی بند زده هیچ گاه مثل اول نمی شود و آثار شکستگی بر آن باقی می ماند “. به همین دلیل برای پیشگیری از این گونه رفتارهای خود، که تنها خودمان مسئول اعمال مان هستیم، نیاز داریم ضرورت مدیریت هیجانات را بدانیم.
هیجان چیست؟
- حالت های عاطفی ما هستند که در شرایط مختلف آن ها را تجربه می کنیم؛ مانند شادی، غم، خشم، ترس و ….
- نوعی انرژی هستند که در ما جریان دارند؛ در حقیقت واکنش های بیولوژیکی هستند، که در برابر تغییرات یا محرکات اتفاق می افتند.
- هیجانات محرک های قابل پیش بینی هستند، به عنوان مثال هنگامی که از چیزی می ترسیم یا دچار هیجان وحشت می شویم، ضربان قلب مان افزایش می یابد، دهان مان خشک می شود و ماهیچه مان منقبض می شوند.
- احساسات سابجکتیو یا همان ذهنی و هیجانات آبجکتیو یا عینی هستند. به عنوان مثال، فردی که دچار هیجان خشم می شود، ممکن است احساس نگرانی را در خود شکل دهد، در حالیکه یک فرد زورگو در هنگام خشم، ممکن است احساس نیرومندی را در خود رشد دهد.
ضرورت مهارت مدیریت هیجانات:
هیجانات برای بقا سودمند و کارکردی هستند؛ اما مشکل این جاست اگر در مدیریت هیجانات مهارت نداشته باشیم و هیاجان به شکل کنترل نشده ابراز شوند نه تنها از کارکرد زیستی و اجتماعی برخوردار نیستند، بلکه آسیب زننده هم هستند. به عنوان مثال خشم شدید کنترل نشده منجر به شکسته شدن حلقه ارتباطات بین فردی و آسیب شبکه حمایت اجتماعی افراد می شود.
اما اگر هیجانات خود را مدیریت کنیم می توانیم از مزایای بی شماری برخوردار شویم؛ از جمله : سلامت ذهنی و عاطفی، کاهش آشفتگی و استرس و ناکامی، ثبات و پختگی هیجانی، عملکرد بهتر در نتیجه کنترل فشار هیجانی، تعامل بهتر با دیگران و زندگی اجتماعی رضایت بخش، توانمندی، آسایش و شادکامی…. مهارت مدیریت هیجانات به ما کمک می کند تا بتوانیم با توجه به شرایط محیط، هیجان های خود را شناسایی و کنترل کنیم.
موانع مدیریت هیجانات:
برخی از افراد با متوسل شدن به توجیه های مختلف، شیوه رفتار و ابراز هیجانات خود را امری طبیعی جلوه می دهند و مانع از تغییر و پیشرفت خود می شوند. از توجیهاتی که موانع مدیریت هیجانات هستند مثل:
“طبیعی است در ای موقعیت آشفته شوم”، “این تنها کاری که می توانم بکنم”، “همینه که هست”، “من اینجوری ام، دست خودم نیست”، “من خودم نمی خواهم بد باشم، حتماً دلیل موجهی دارم.”، “من یک عمر این طوری بوده ام، نمی توانم عوض بشوم” …. تا زمانی که یکی از توجیه های مذکور یا مشابه آن ها را برای ابراز هیجانات کنترل نشده خود در ذهن داریم هر گز نمی توانیم برای تغییر و تمرین و مدیریت هیجانات گام برداریم.
مدیریت شناختی هیجانات:
هیجانات بنابر ماهیت شان، تحلیل رونده و زودگذر هستند. آنچه که مهم است این که بتوانیم در زمان اندکی از رخ دادن هیجان، آن را شناسایی و سریعاً درصدد کنترل آن برآییم. هر چه از خودآگاهی یا شناخت بیشتری نسبت به خودتان برخوردار باشید بهتر قادرید که هیجان ها را به محض رخ دادن آنها شناسایی کنید.
برای اینکه بتوانید در کمترین زمان هیجانات خود را شناسایی کنید باید به این حوزه ها در خودتان توجه کنید:
- نشانه های بدنی: هیجان ها تظاهرات جسمانی دارند. مثل گره کردن مشت، ساییدن دندان
- افکار و باورها: هیجان ها به عنوان افکار تجربه می شوند. (خطاهای شناختی)
- اعمال: هیجان ها مولفه های رفتاری دارند. به طور ناگهانی صدایتان بالا می رود، شروع به گریه می کنید.
- راه اندازها: عبارتند از موقعیت ها، افراد، مکان ها، احساسات، افکار یا چیزهایی که باعث شکل گیری تجربه هیجان خاصی در شما می گردند. راه اندازها ناهشیار هستند، در واقع همان خاطرات سرکوب شده در ما هستند.
- انگیزش ها: کمی فکر کنید و ببینید به عقیده شما افراد در موقعیت های مختلف چگونه باید رفتار کنند. برای مثال از خودتان بپرسید کدام مورد برای صحبت با یک همسر مناسب تر است؛ جیغ و داد یا بحث آرام کردن؟.
می توانیم برای مقابله با افکار نادرست از این عبارات استفاده کنیم: ” دیگران را سرزنش نمی کنم “، ” سعی نمی کنم دیگران را محدود کنم “، ” باید ببینم چه کاری غیر از این می توانم بکنم “، ” دیگران سعی در صدمه زدن به من ندارند، آن ها درگیر نیازهای خود هستند ” ” اگر من موقعیت دیگری می خواهم، باید رفتارم را تغییر دهم “.
مدیریت رفتاری هیجانات:
- با گریه کردن یا درد دل کردن برای که به او اعتماد دارید، از بار منفی هیجانات خود بکاهید.
- ورزش کنید و به فعالیت های بدنی بپردازید.
- از محیط دور شوید و در محیطی آرام قدم بزنید و فکر کنید.
- خود را با کار یا چیزی برایتان خوشاید است، سرگرم کنید مثل موسیقی
- با استفاده از نوشتن می توانید مدیریت هیجانات خود را بهبود بخشید.
نگارنده: زینب پندار، دانشجوی دکترای مشاوره تخصصی