یکی از جنبه های وجودی ما « خویشتن آرمانی » است. آن چیزی که دوست داریم باشیم و برای رسیدن به آن تلاش می کنیم. خود آرمانی در کنار خود واقعی رشد می کند، پرورش می یابد و شکل می گیرد. خویشتن آرمانی یعنی آن خود پنداره ای که انسان دوست دارد داشته باشد و با دست آوردهای مادی و معنوی انسان در طول زندگی ارتباط مستقیم دارد. خود پنداره آرمانی همواره در طول تاریخ برای بشر اهمیت داشته و علاوه بر دانشمندان، فلاسفه و افراد عادی نیز به آن توجه داشتند و به آن اهمیت می دادند.
همچنان که شخصیت انسان در طول زمان رشد و تغییر می کند خویشتن آرمانی نیز رشد و تغییر می کند. البته این تغییر به شکلی نیست که یکپارچگی شخصیت را تحت شعاع خود قرار دهد. شخصیت و خویشتن آرمانی همچنان که رشد می کنند تمامیت خود را حفظ می کنند و در راستای رسیدن به تمامیت و کمال خود حرکت می کنند.
در واقع همه ما در کنار تصوری که از خودمان در وضعیت کنونی داریم تصوری از خود آرمانی خود داریم که این تصور معطوف به آینده است و گاهی اوقات این تصور آنقدر قوی و قدرتمند است که تمام فعالیت های فرد را تحت تأثیر قرار می دهد. و همه تلاش های فرد در راستای رسیدن به خود آرمانی است.
خویشتن آرمانی چه زمانی به وجود می آید؟
اگر بخواهیم به زمان شکل گیری این تصور در خود بپردازیم باید به زمان شکل گیری فراخود در شخصیت برویم. زمانی که محیط پیرامون کودک گسترده تر می شود، قوانین را درک می کند و به این نتیجه می رسد که باید جایگاهی در جامعه ی محدودی که خودش درک کرده به دست آورد. و وقتی با باید ها و نباید های خانواده مواجه می شود می فهمد که باید به آنها تن دهد و یاد می گیرد که برای رشد کردن و رسیدن به جایگاهی در خانواده باید به همانند سازی با بزرگسالان بپردازد.
بنابراین بخشی از خود آرمانی بر اساس باید ها و نباید های ارزشی است که در زمان شکل گیری فراخود جذب شخصیت شده است و بخش دیگر آن نتیجه همانند سازی با پدر و مادر و اطرافیان است که برای کودک نماد و سمبل خود آرمانی هستند. در واقع شخصی که کودک می خواهد شبیه او باشد. این تصویر از خود آرمانی به آرامی در کودک رشد می کند و پرورش میابد و با رشد کردن شخصیت بر اثر تجارب و یادگیری های گوناگون خود آرمانی نیز رشد می کند و تجارب جدید را به خود جذب می کند.
بنابراین خود آرمانی می تواند هر تصوری باشد و هر شکل و شمایلی داشته باشد. مانند اینکه شخصی دوست دارد نیکوکار ترین انسانی باشد که تا به حال دیده است و دیگری دوست دارد ثروتمند ترین شود و آن دیگری دوست دارد تنومند ترین یا لاغراندام ترین باشد. همان طور که توجه کردید همه این تصورات اکتسابی هستند و معلول محیط و تجربیات می باشند.
هماهنگی خویشتن آرمانی و خویشتن واقعی
تا زمانی که خود آرمانی و خود واقعی ما با یکدیگر هماهنگ و همخوان باشند و فرد در مسیر رسیدن به خود آرمانی در حرکت باشد فرد همواره خشنود و راضی خواهد بود.و هرچه ناهماهنگی بین خود واقعی و آرمانی بیشتر باشد فرد سرخوردگی و ناکامی بیشتری را تجربه خواهد کرد. مادامی که ما در مسیر رسیدن به خود آرمانی خود حرکت می کنیم احساس خوبی داریم و از اعتماد به نفس و عزت نفس بالایی در زندگی فردی و اجتماعی برخورداریم.
اما اگر در این مسیر با موانعی روبه رو شویم و به اصطلاح دچار ناکامی شویم و این ناکامی مرتب تکرار شود عواقب روانشناختی مثبتی در پی نخواهد داشت و تاثیرات مخربی مانند پرخاشگری، عقده حقارت، تضعیف اعتماد به نفس و عزت نفس و افسردگی گریبان گیر افراد خواهد شد. و گاهی اوقات حرکت فرد به سمت خویشتن آرمانی خود را رها کرده و تمام انگیزه خود را در مسیر رشد و پیشرفت از دست می دهد. پژوهش ها نیز نشان داده اند که در افراد افسرده فاصله زیادی بین خود واقعی و خود آرمانی وجود دارد. یعنی فرد تصوری دور از واقعیت از خود ساخته و بیش از اندازه آن را بزرگ و دور از دسترس کرده است به حدی که هر چه تلاش می کند نمی تواند به آن دست یابد، در نتیجه سرخورده شده و از همه چیز زندگی دلزده شده و آن را رها می کند.
کارکرد خویشتن آرمانی:
خود آرمانی یک عامل انگیزشی مهم و فوق العاده تأثیر گذار در زندگی انسان است و به افراد در مسیر رشد و پیشرفت انگیزه و جهت می دهد. و در واقع یک عامل مهم برای مقابله با اهمال کاری می باشد و باور به موفقیت را در افراد تقویت می کند. اما به شرطی که این تصور از خود به شکل آرمانی بر پایه ارزیابی واقع بینانه از توانمندی ها، استعدادها و ضعف ها و مهارتها باشد. در واقع فرد دارای شخصیت بهنجار در طول رشد و کسب تجارب یادگیری گوناگون باید به اصلاح و ویرایش تصورات خود از « خود آرمانی » بپردازد و همچنان که در دنیای واقعی تجارب گوناگونی را به دست می آورد تصورات خود را نیز بر اساس واقعیت شکل دهد. عدم هماهنگی بین تصویر واقعی و تصویر آرمانی باعث تعارض در زندگی واقعی شده و به قول هورنای می تواند انسان را به روان رنجوری بکشاند. و یا به سبک زندگی روان رنجور منتهی شود.
یکی از تصورات آرمانی غلط که می تواند به سبک زندگی روان رنجور بی انجامد تصور بهترین بودن است: بهترین کارمند، بهترین مادر، بهترین همسر و …
تصور آرمانی غلط دیگر تصور بی عیب و نقص بودن است. بدون نقطه ضعف بودن. چه در ظاهر و چه در شخصیت و چه در دستاوردها.
این تصور آرمانی غلط از خود باعث می شود که فرد احساس ارزشمندی خود را از دست بدهد زیرا نتوانسته به آن چیزی می خواسته و مطلوبش بوده است برسد.
در واقع تصور ما از خویشتن آرمانی مان باید به شکلی پویا و انعطاف پذیر باشد و همراه ما رشد و تغییر کند و در مواردی تعدیل شود. در واقع این تصور آرمانی باید منعکس کننده خود واقعی و توانمندی های واقعی ما باشد و در زندگی واقعی نیز قابل تحقق باشد.
نگارنده: آمنه کشاورز، کارشناس ارشد مشاوره