با افزایش میزان طلاق، ازدواج مجدد نیز به پدیده ای شایع تبدیل شده است که میزان رضایتمندی و ثبات آن کمتر از ازدواج اول است. ازدواج، پیچیده ترین شکل رابطه ی انسانی است. انسان بدون ارتباط سالم و سازنده نمی تواند شکوفا شود. در واقع ازدواج اصلی ترین زمینه ای است که در آن اثر صمیمیت و روابط اجتماعی رشد می یابد و تجلی پیدا می کند.
زوجین در زندگی مشترک و تعامل با یکدیگر می توانند مهارت های زناشویی خود را فعلیت بخشند. ارتباط موثر و سازنده، سنگ زیربنایی خانواده موفق و سالم است. خانواده یک واحد کوچک اجتماعی که با پیمان ازدواج زن و مرد آغاز می شود. در واقع خانواده اصلی ترین نهاد اجتماعی است و لازمه تشکیل آن ازدواج است.
برخی مواقع عوامل مختلفی سازدوبب گسست ازدواج اول می شود و پس از مدتی ازدواج دوباره رقم می خورد؛ ازدواج مجدد زمانی چالش بزرگی خواهد بود که یکی از طرفین یا هر دو دارای فرزند باشند.یعنی اینکه زوج یا زوجه بر اثر عواملی همانند بیماری یا فوت همسر، طلاق، دوباره با فرد دیگری ازدواج یا اینکه با وجود همسر اول دوباره با دختر یا زن دیگر ازدواج کرده است.
اثر تغییرات کارکرد خانواده بر ازدواج مجدد
یکی از ابعاد مهم تغییرات در گذر از جامعه سنتی به مدرن، در حوزه خانواده به وجود می آید. این تغییرات عبارتند از افزایش میانگین سن ازدواج اول و زیاد بودن تعداد افرادی که هرگز ازدواج نمی کنند؛ رشد فزاینده آمار طلاق، تضاد ارزش های بین نسلی، شکل گیری سبک های جدید زندگی به دنبال فراگیر شدن رسانه های ارتباط جمعی است.
همچنین مشارکت روز افزون زنان در فعالیت های اجتماعی و اقتصادی، افزایش تعداد خانواده های تک والدی و گسترش سکونت گاه های مجردی می تواند مبین تردید عاملان اجتماعی در کارکردهای خانواده برای برطرف کردن نیازهای جسمانی و عاطفی باشد.
به دنبال گسیخته شدن پیوند زناشویی، نیاز به ایجاد ارتباط با جنس مخالف ممکن است از طریق جایگزین هایی پاسخ داده شود. جایگزین های هنجاری چون ازدواج مجدد، ازدواج موقت، تجرد اجباری، ورزش، فعالیت های هنری، گرایش به معنویت است. جایگزین های غیر هنجاری مانند روابط دوستی خارج از ازدواج در بین زنان و مردان مجرد و متاهل، فحشا، خودارضایی، همجنس گرایی و هم خانگی است.
کیفیت ازدواج
شرینر (2009) معنقد است: ” کیفیت ازدواج یک ارزیابی ذهنی از رابطه یک زوج است که مفاهیمی از قبیل سعادت زناشویی، بهزیستی زناشویی، ناخشنودی زناشویی، سازگاریی زناشویی و رضایت زناشویی را شامل می شود “. طبق تعریف کمبل (2012): ” کیفیت ازدواج، پاسخ عاطفی فرد است به میزان رضایت، لذت و یا احساس شادی که نسبت به ازدواجش دارد “.
انتظارات و باورها
انتظارات و باورهایی که نسبت به این کار وجود دارد نیز بر روی کیفیت درک شده ازدواج دوباره اثر می گذارد. برخی از زوج ها بر این باورند که تجربه قبلی ازدواج، شرایط ازدواج دوباره را تسهیل می کند. به این حال انتظارات غیرواقعی مانند ” بی عیب و نقص بودن شریک جدید زندگی ” می تواند اعضای خانواده را در ازدواج دوباره با مشکل مواجه کند.
کیفیت زناشویی
برای بالا بردن کیفیت زناشویی در ازدواج دوباره، ضرورت برقراری تطابق و سازگاری زناشویی بیشتر احساس می شود. زیرا سازگاری در این کار مستلزم شکستن عاداتی است که فرد طی سال ها زندگی با آن خو گرفته است. تشکیل و تثبیت عادات جدید در ازدواج دوباره معمولاً با مشکلاتی همراه است. می توان به وجود کودکان، وابستگان و منسوبین ناشی از ازدواج اول اشاره کرد.
در بین اکثر زنانی که ازدواج دوباره داشته اند دو مشکل عمده وجود دارد. نخست این که وقتی مجدد ازدواج می کنند باید با زندگی جدید سازگار شوند به طوری که بتوانند با تغییراتی که بر اثر انتقال یک زندگی جدی به وجود می آید منطبق شوند. دوم اینکه در صورت وجود فرزندان ناشی از ازدواج قبلی، باید بتوانند با نقش والد غیر اصلی سازگار شوند چراکه ایفای نقش در مقابل فرزندخواندگان فوق العاده مشکل است.
بسیاری از تحقیقات نشان می دهند اغلب زوجین با ازدواج دوباره از داشتن ارتباط با همسر قبلی ترس دارند چراکه مانع از شکل گیری یک رابطه صمیمی با همسر جدید می شود. این ترس به این علت است که ارتباط دوستانه با همسر قبلی، با رضایتمندی از زندگی مشترک فعلی رابطه منفی و مستقیمی دارد. در صورتی که رفتار غیر دوستانه با همسر سابق باعث رضایتمندی از ازدواج دوباره و کیفیت بهتر زندگی زناشویی می گردد.
چالش های پیش روی ازدواج مجدد با حضور فرزندان
ازدواج دوباره چالش بزرگی خواهد بود اگر یکی از طرفین یا هر دو دارای فرزند باشند. زوجین در این گونه ازدواج ها باید قبل از ازدواج به آماده سازی فرزندان خود برای پذیرش زندگی جدید بپردازند تا بعد حضور فرزندان به عنوان یک مانع در کیفیت زناشویی ادراک نشود.
جینس (2006) در پژوهش فراتحلیلی خود به منظور مقایسه کودکان در خانواده های دارای ازدواج دوباره با کودکانی که در خانواده های عادی یا تک والد هستند، نشان داد کودکان در خانواده هایی که مجدد ازدواج کرده اند موفقیت تحصیلی و سازگاری روان شناختی کمتری نسبت به کودکان خانواده های عادی و تک والد و طلاق داشتند.
فرزندان خصوصاً فرزندان پسر در مورد ازدواج مادر و فرزندان دختر در مورد ازدواج پدرانشان بسیار حساس هستند که می توان گفت عمده این مشکلات روی جنسیت می چرخد. پدری که می خواهد تشکیل زندگی مجدد بدهد باید با دخترش به گونه ای مدارا کند تا وی فکر نکند که نادیده و طرد می شود و حس حسادتش را برافروزد. بلکه باید او را مجاب کند که دوستش دارد اما از نیاز به ازدواج هم صحبت کند. سعی کند که این دوست داشتن ها تفکیک کند.
رابطه مادران با پسران نیز به همین شکل است. بیشتر اوقات پسران نسبت به ازدواج مادر غیرتی می شود و احساس بدی پیدا می کنند. مادر باید در این زمینه صبوری به خرج دهد و در عین ابراز توجه و علاقه به فرزند، از نیاز به تشکیل زندگی مستقل برای خود صحبت کند. چه مرد و چه زن هرگز نباید به فرزندانشان بگویند که من آن قدر تو را دوست دارم که هیچ وقت ازدواج نمی کنم.
در این مقاله راجع به ترس از مجرد ماندن صحبت کرده ایم.