در این مقاله راجع به مشکلات آدم تودار و ساکت صحبت میکنیم.بگذارید با یک مثال برای شما بازگو کنم؛ پارسا معمولاً افکار و احساساتش را بروز نمی داد. پدرش همیشه می گفت: “اگر ماهی دهانش را ببندد، گرفتار نمی شود!”.
پارسا با این فلسفه ی ” آدم های تودار و ساکت” بزرگ شده بود و این گونه باور خود را شکل داده بود که مخالفت دیگران با عقایدت و بی توجهی آنها به احساساتت، لطمه ای به تو نمی زند. این در حالی بود که پارسا از ” احساس تنهایی شدید و وحشتناک” خودش رنج می کشید.
عوارض بروز ندادن احساس :
باور پارسا شبیه خیلی دیگر از افراد این گونه است که تصور می کنند فرد باهوش کسی است که تودار و ساکت باشد و “هرچه دیگران تو را کمتر بشناسند، بهتر است.” در حالی که این باور غلط و اشتباه است! چراکه عواقب غم انگیزی دارد. بگذارید این گونه بگویم اگر ما رازهای خود را برای کسی برملا نکنیم، اگر به کسی اعتماد نکنیم و صمیمی نشویم، به تبع طعم عشق خالص و دوستی های صمیمانه را نخواهیم چشید. هرچند گاهی اوقات نباید مکنونات و احساسات مان را برای دیگران فاش کنیم ولی زمانی که پنهان کردن ارزش ها و احساسات، سبک زندگی ما می شود، فردی کسل و بی روح می شویم.
مشکلات آدم های تودار و ساکت
آدم های تودار و ساکت، در زندگی مشترک، در دوستی ها و روابطشان از لذت درددل کردن و تعلق خاطر محروم می شوند. این رفتار آنها را محکوم به تنهایی و دلبستگی نداشتن می کند. البته منکر خطرات خودافشایی نیستم؛ گاهی اوقات ممکن است دیگران از اعتماد شما سوء استفاده کنند و از گفته های شما بر علیه خودتان استفاده کنند؛ اما این موضوع قابل تشخیص است یعنی شما می توانید به راحتی دوست و دشمن را از هم تشخیص دهید. شما به راحتی می توانید بفهمید نظرات، احساسات و کارهای خود را باید با چه کسی در میان بگذارید و یا چه کسی ممکن است به شما خیانت کند. این تاسف بار و اشتباه است که یک عمر آدم تودار و ساکت باشید چون شاید یک روز کسی از اطلاعاتی که به او می دهید، علیه شما استفاده کند.
اگر با تودار و ساکت بودن و بروز ندادن احساسات تان، خودتان را از روابط صمیمانه، عاشقانه و سرشار از حمایت محروم کنید، در نهایت با خودتان هم بیگانه خواهید شد. خیلی از افراد با افتخار می گویند که “من آدم تودار و ساکتی هستم.” اما به نظر شما چه چیز این خصوصیت، افتخارآمیز است؟ آدم تودار و ساکت بودن همان قدر بد است که شلوغ و پرسروصدا بودن.
آدم های حراف در همان جلسه ی اول سیر تا پیاز زندگی خود را توضیح می دهند و خصوصی ترین جزییات زندگی خود را بیان می کنند. آدم های تودار و ساکت نیز دیواری نفوذناپذیر و مات دور خود می کشند؛ آنها با بستگان و اعضای خانواده خود نیز غریبه هستند و از آنها فاصله می گیرند. پارسا و آدم های مثل پارسا، دیواری دور خود می کشند و خود را پشت آن دیوار حبس می کنند. اما آیا ترس، شرم، احساس گناه یا شکاک بودن باعث می شود این افراد احساسات شان را حتی با نزدیک ترین افراد زندگی خویش هم در میان نگذارند؟
اگر می خواهید با اعضای خانواده و دوستانتان روابط صمیمانه ای داشته باشید، با آنها در مورد اعمال، احساسات و افکارتان حرف بزنید. در حقیقت انتخابگر باشید و هر چیزی را به هر کسی نگویید. احتیاط کنید و آدم های قابل اعتماد را انتخاب کنید. بعد خطر درد دل کردن و افشای خود را ( برای کسانی که مورد اعتماد شما هستند) به جان بخرید و ببینید روابط تان چقدر لذت بخش می شود. درست نیست احساسات خود مدفون کرده و هیجانات خود را سرکوب کنید. پیشنهاد این نیست که ” سفره دل خود را برای همه باز کنید.” ولی این گونه هم نیست آن را برای هیچ کس بازگو نکنید؛ اگر احساسات خود را برای نزدیکان مورد اعتماد خود بیان کنید، پشیمان نخواهید شد.
تغییر این باور سمی و غلط که ” احساسات را بروز نده” به این باورهای درست می تواند کمک کننده برای شما باشد:
- اگر برای دیگران مرموز باشم، برای خود هم مرموز می شوم
- دوستی ها زمانی صمیمانه خواهد بود که هر دو طرف برای هم درد و دل کنند.
- آدم های تودار و ساکت، در زندان هیجانی ساخته ی خودف حبس هستند.
- اگر مدام احساسات خود را از دیگران پنهان کنی، یک روز احساساتت برای خودت هم غریبه و پنهان خواهد شد.