مشاوره فردی و روان درمانی

اختلال سوگ | کرونا و آسیب های روانی ناشی از آن

یکی از ملموس ترین خسارت های اپیدمی کرونا، خسارت های مالی و اقتصادی است . بیشتر نهاد های حمایتی و خیریه های مردم نهاد تمام تلاش خود را می کنند تا بتوانند بخشی از این خسارت ها را جبران کنند و به بخش آسیب پذیر جامعه در گذر از این بحران کمک کنند. اما آن بخش از خسارت های اپیدمی کرونا که  تقریبا مغفول مانده و کمتر به آن توجه می شود آسیب های روانی است که بخشی از جامعه متحمل آن می شود و با آن درگیر است. در واقع آسیب های روانی چون نمود بیرونی کمتری دارند به اندازه آسیب های مالی و اقتصادی ملموس و عینی نیستند و کمتر نیز مورد توجه قرار می گیرند. در حالیکه جامعه ای که روانی آسیب دیده و مجروح دارد خیلی دیرتر و سخت تر می تواند به وضعیت عادی خود برگردد و اوضاع اقتصادی جامعه را نیز سامان دهد. کرونا آسیب های روانی بسیاری را با خود به همرا آورد مانند اضطراب، استرس، افسردگی، فوبیا، وسواس و اختلال سوگ.

در این مقاله به اختلال سوگ که یکی از آسیب های روانی شایع کرونا است پرداخته می شود.

اختلال سوگ چیست؟

ما در طول زندگی خود با از دست دادن و فقدان شخص یا چیزی روبه رو شده ایم و یا در آینده آن را تجربه خواهیم کرد. سوگ واکنشی است که ما در فقدان و از دست دادن داشته های ارزشمند خود نشان می دهیم و این واکنش به شکل یک حالت اندوه و ناراحتی شدید روانی است. البته سوگ یک واکنش طبیعی است که ما در واکنش به تجربه فقدان در زندگی مان نشان می دهیم و در این حالت نمی توان آن را یک اختلال به حساب آورد. با این حال مرگ عزیزان می تواند یکی از عوامل فراهم کننده افسردگی و یا اختلال سوگ باشد، که شرایط فعلی به آن دامن می زند.

این واکنش روانی یا همان سوگ  صرف نظر از کیفیت و شدتی که در افراد مختلف دارد مراحلی را شامل می شود که افراد با گذر از این مراحل می توانند به زندگی عادی برگردند. در این روزها که خیلی از افراد با فقدان و از دست دادن عزیزان خود به دلیل ابتلاء به ویروس کرونا روبه رو هستند توجه به سوگ و مراحل آن اهمیتی دو چندان دارد.

پس به این نتیجه رسیدیم که فردی که دچار فقدان می شود مراحلی را پشت سر می گذارد که افراد مختلف با توجه به ویژگی های خلقی و شخصیتی خود با کیفیت های متفاوتی آن را پشت سر می گذارند. و زمانی فرد دچار اختلال می شود که یا این مراحل بسیار طولانی شود و یا اینکه فرد در یکی از این مراحل گیر کند و نتواند به مرحله بعد و در نهایت زندگی عادی برگردد.

 

مراحل سوگ

مراحل سوگ معمولا در اکثر افراد به این ترتیب است: انکار، عصبانیت یا خشم، چانه زنی، افسردگی و در نهایت پذیرش.

در مرحله انکار فرد فقدانی را که در حال تجربه آن است را قبول نمی کند. معمولا در مواردی که فقدان به صورت ناگهانی است و فرد هنوز آمادگی کنار آمدن با آن را ندارد این واکنش را نشان می دهد. و در اختلال سوگ فرد برای مدت زمان طولانی وانمود به وجود فرد از دست رفته و یا در افرادی که عضوی را از دست داده اند وانمود به وجود عضو از دست رفته می کنند مانند صحبت کردن با فردی که از دست دادند. یا احساس درد و خارش در عضوی که قطع شده، و یا ادعای حضور فرد متوفی در جمع می کنند و بعضی اوقات در یک واکنش جبرانی فرد شادی بیش از اندازه ای از خود نشان می دهد.

در مرحله خشم، فرد به آرامی فقدان را درک کرده و از آنجایی که نمی خواهد آن را بپذیرد از این که چرا این اتفاق برای او افتاده به شدت خشمگین و عصبانی است و هیجان های شدیدی را از خود نشان می دهد. هدف این هیجان های پرخاشگرانه  می تواند خود فرد، دنیا، دیگران، خداوند و یا فرد متوفی باشد. در این مرحله جمله ( چرا من ؟!!!) را از افراد به فراوانی می شنویم. همچنین در این مرحله آستانه تحریک پذیری افراد بسیار پایین است و ممکن است مسائلی که در زمان عادی اصلا برایشان مهم نیست، در این زمان آنها را به شدت پریشان و  عصبانی کند.

در مرحله چانه زنی، فرد دست و پا می زند و تلاش میکند تا شاید بتواند شرایط را به حالت قبل برگرداند. در واقع فرد یک قدم دیگر به درک کامل فقدان نزدیک می شود. مانند کسانی که در شرف از دست دادن عزیزی هستند. واکنش هایی که معمولا در این مرحله مشاهده می شود عبارتند از: دعا و راز و نیاز و نذر کردن .و جملاتی مانند( اگر زنده بماند…. ، اگر برگردد…. ، اگر سلامتی ام را به دست آورم… ) و غیره زیاد شنیده می شود. به عبارت دیگر مانند معامله کردن است فرد حاضر می شود چیزهایی را از دست بدهد تا شرایطی را که در خطر از دست رفتن است حفظ کند یا عزیزی را به دست آورد.

در مرحله افسردگی، فرد تازه به معنای واقعی، طعم تلخ فقدان را می چشد و به این نتیجه می رسد که این فقدان وجود دارد و هیچ کاری از دست وی بر نمی آید و شروع به سوگواری برای آن می کند. در واقع در این مرحله فرد تسلیم اتفاقی که افتاده و یا در حال افتادن است می شود و عقب نشینی کرده و تلاشی برای انکار و یا پرخاشگری نمی کند چون می داند که دیگر فایده ای ندارد. معمولا نشانه های افراد در این مرحله غمگینی، گوشه گیری و بی تفاوت بودن به زندگی و یک حالت کرختی است. گاهی اوقات نیز در گذشته فرو می روند و سعی می کنند با مرور خاطرات گذشته از تلخی این تجربه و از سنگینی این بار کم کنند و این مرحله را راحت تر بگذرانند.

اگر از دیدگاه روانکاوی بخواهیم این مرحله را تحلیل کنیم، قدرت (خود) در این مرحله بیشتر می شود و می تواند  مکانیزم هایی برای به سلامت عبور کردن فرد از این مرحله به کار گیرد. که البته در اختلال سوگ ممکن است این مرحله بسیار طولانی شود و در واقع یکی از اختلال های جانبی سوگ می تواند افسردگی باشد، که نیاز به مداخلات درمانی دارد.

در مرحله پذیرش که در گذر از افسردگی می باشد زندگی عادی دوباره جاذبه های خود را برای فرد به دست می آرود. و تمایل به بازگشت به زندگی عادی به چشم می خورد. به شکلی که فرد شروع به برنامه ریزی برای زندگی می کند. کارهایی که قبل از سوگ انجام می داده است را دوباره از سر می گیرد و سعی می کند در کنار تجربه تلخی که داشته زندگی عادی خود را داشته باشد. به عبارتی فرد خود را نسبت به هضم تجربه توانمند می یابد.

زمان هایی که فرد در شرف از دست دادن کسی یا چیزی  و یا عضوی است در مرحله پذیرش نگاه متفاوتی به زندگی به دست می آورد.  مثلا به زندگی بعد قطع یک عضو می اندیشد و برای آن برنامه ریزی می کند. که البته در اختلال سوگ فرد به تنهایی نمی تواند به این مرحله برسد و نیازمند  همراهی یاورانه یک درمانگر و یا مشاور و یا یک دوست در زندگی است.

چه کاری از ما ساخته است؟

در فرهنگ ما راهکارهای مفیدی وجود دارد که به فرد کمک  می کند تا مراحل سوگ را بگذارند و زودتر واقعیت را پذیرفته و به زندگی عادی برگردد. مانند مراسم خاک سپاری، همدردی با فرد سوگوار در روز های متوالی مانند سوم، هفتم، شام غریبان، چهلم و … که فرد را همراهی کرده و با وی همدردی می شود. اما با شیوع اپیدمی کرونا شرایط به گونه ای است که مناسبات اجتماعی دست خوش تغییر شده است و رفتارهای فرهنگی ابزار های کارکرد خود را از دست داده اند.

تصور کنید یکی از اعضای خانواده فردی با علائم سرماخودگی شدید راهی بیمارستان می شود و بعد از چند روز جان خود را از دست می دهد. فرد نه می تواند برای او مراسم خاکسپاری بگیرد، نه می تواند مانند شرایط عادی با عزیز از دست رفته خود خداحافظی کند و نه دیگران می توانند در کنارش حضور یابند، او را همراهی کنند و همراه او عزاداری کنند، او را در آغوش بگیرند و تسلای خاطر او باشند. و به عبارتی فرد باید به تنهایی با هجم وسیعی از غم و اندوه روبه رو شود.

در این شرایط بهترین کار این است که به گونه ای رفتار کنیم که فرد ما را در کنار خود احساس کند و بداند که در این مسیر تنها نیست. بهترین راهکارها عبارتند از: صحبت کردن با فرد سوگوار، تماس گرفتن چه به صورت تلفنی و چه به صورت مجازی. در واقع باید تلاش خود را بکنیم تا فرد ما را در کنار خود احساس کند. تا با دلگرمی بیشتری این تجربه را پشت سر بگذارد. یکی از کارهای مفید تخصصی استفاده از مشاوره های تلفنی و آنلاین است که در این شرایط یک فرد متخصص می  تواند بهترین همراه فرد سوگوار در گذر از مراحل سوگ باشد.

 

 

نگارنده: آمنه کشاورز، کارشناس ارشد مشاور خانواده

امتیاز دهید

پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *