مثلث های آسیب زا وقتی بروز می کند که اضطراب در رابطه ی دو نفری تشدید می شود، طبیعتاً پاسخ های زوج یکی از موارد است: حل مسأله با پرداختن به معضل رابطه شان، قطع کامل رابطه در صورت گذشتن فشار عاطفی از آستانه ی تحمل، وارد کردن شخص سوم به رابطه که امکان پاسخی غیر از دو پاسخ فوق را فراهم می کند.
مثلث یا گروه سه نفری امکان الحاق یا ائتلاف پنهان یا آشکار هر دو نفر را علیه اقتدار شخص سوم فراهم می کند. در این صورت، مشکل زوج در نزاع هایی خودنمایی می کند که خود رابطه ی زناشویی را تهدید نمی کند. به نظر ” موری بوئن ” نظریه پرداز خانواده درمانی، چون رابطه ی دوتایی ذاتاً ناپایدار و حفظ تعادل آن دشوار است، مثلث در تمام سیستم های عاطفی ( از جمله خانواده ها ) به طور قطع بروز می کند.
در هر مثلث دو شخص نزدیک به هم وجود دارد و شخص سومی که در حاشیه است. از نظر بوئن متداول ترین مثلث آسیب زا، تنش بین والدین با وجود پدری است که موضع حاشیه ای، منفعل یا ضعیف پیدا می کند، و مادر و فرزند را در تعارض باقی می گذارد.
گرچه مشکل اساسی در روابط والدین است، پدر می تواند خود را در حالی از نزاع کنار بکشد که مادر و فرزند با هم مبارزه می کنند. بوئن این الگو را ” فرایند فرافکنی خانواده ” می نامد. در واقع مشکل اصلی در روابط زن و شوهر وجود دارد اما با این فرآیند از صنحه ی روابط آنها خارج می شود و جابه جایی پیدا می کند در روابط والد و فرزندی.
خانواده ها همین الگوی مثلثی را سال ها ادامه می دهند. فرزند سال ها موضع ” همیشه بازنده ” را به راحتی می پذیرد و حتی برای بقاء و تعادل سیستم خانواده داوطلب آن می شود. در بعضی اشکال مثلث های آسیب زا پدر نهایتا به مادر متعارض می شود و فرزند را به موضع ” حاشیه ای ” سوق می دهد. فرزند هم می آموزد که چطور موضع حاشیه ای خود را حفظ کند و والدین را با هم رو به رو کند.
مثلث آسیب زا عاطفی:
ثلث های آسیب زا عاطفی وقتی شکل می گیرد که مشکل دو نفره با گفت و گو حل نمی شود و بنابراین توجه آنها به چیزی خارج از حیطه ی حساس و خطرناک رابطه ی آنها معطوف می شود. در حقیقت شخص سوم ( معشوقه، فرزند، فامیل، حتی مشاور ) وسیله ی انحراف یا بیراهه روی و البته کاهش شدت تعارض اولیه است.
مثلث عاطفی به وجود می آید که به زوج پریشان مفری برای گریز از رو به رو شدن با مشکلات و سر خوردن هایی بدهد که یکی یا هر دوی آنها از آن ترس دارند و کمتر درباره ی آن بی پرده صحبت می کنند. با درگیر شدن شخص سوم، تنش رابطه پخش گردد و نقش و سهم هر کدام گم می شود. گرچه مثلث سازی باعث یک رشته بگو مگوهای زیادی می شود، اما نزاع نهایی را که می تواند باعث شکست یکی از آنها و یا تخریب سیستم عاطفی شود، معوق می گذارد.
مشکل وقتی بروز می کند که ” شخص متعلق به یک سیستم عاطفی متفاوت “، به واقعیت قواعد ناگفته و ناگفتنی گردش خانواده ای که به آنها ملحق شده ( خانواده ی همسرش ) پی می برد و احساس می کند که وضعیت و روابط کاملاً غیر عادی است. از آن پس محور مرافعه ممکن است شخص سپربلا یا مسائل مربوط به او باشد، نه تنش بین خود زن و شوهر، تا وقتی این مثلث عاطفی برقرار باشد، مشکل این دو نفر حل نخواهد شد، اما خود رابطه نیز چندان در خطر نخواهد بود.
مثلث های آسیب زا موقت:
در زندگی روزمره مثلث های موقت شکل می گیرد. مثلاً اگر بگو مگوی دو دوست باعث تنش و در نهایت مشکلی در رابطه ی آنها شود، آنها بگو مگوی خود را به شخص سومی می کشانند و تمام اضطراب و احساس های منفی خود را سر او خالی می کنند، و با این کار رابطه خود را از خطر بدتر شدن نجات می دهند.
این گونه مثلث سازی های مربوط به روابط دو نفری، می تواند بسیار سازگار و دارای بار تطابقی با وضعیت موجود باشد. موقعیت های زیادی وجود دارد که پل زدن مشکلات عاقلانه ترین کاری است که دو نفر می توانند انجام دهند. اما در مثلث هایی که در بین خویشاندان نزدیک سببی و نسبی یا اعضای خانواده شکل می گیرد، ” افراد در گیر ” آن گرفتار نقش های تکراری، نامنعطف و دردناک می شوند.
مثلث والدین و کودک یکی از متداول ترین مثلث ها است. در مثلث های دشوار زناشویی هم مثلث زن و شوهر با مادر زن، یا مادر شوهر از همه متداول تر و شهره ی خاص و عام است. فامیل همسر به سهولت قربانی و سپربلای تنش های خانواده و زناشویی می شوند. تنفر از مادر یا خواهر همسر به خاطر بی مهر بودن فرزند آسان تر از قبول بی مهر و عاطفه بودن فرزند است.
برای عروس آسان تر است که از دخالت مادر شوهرش شاکی باشد تا این که مستقیماً از شوهرش بخواهد جلوی دخالت مادرش را بگیرد. بستگان و رابطه ی آنها طبیعی ترین بستر تمام مثلث های آسیب زا ست که تا حال بحث شد، مثلث های دائمی تلقی می شوند،بدین معنا که شاید تا مرگ یکی از سه عضو مثلث ادامه پیدا کنند.
” نوشته ی بالا برگرفته از گفته های مرحوم دکتر باقر ثنایی است. ”
نگارنده: زینب پندار، دانشجوی دکترای مشاوره تخصصی